این شعر بخشی از مقدمه کتاب من به قلم دوست صمیمی م، استاد حسین آهی ست....(با سپاس فراوان از این دوست دانشمندم)...
وقتی که بی قرار
گیتار شاعر
با نبض زیستن
سر می دهد سرود شکفتن
نسرین و نسترن
در چلچراغ باغ
از شاخه ها شبانه می آویزند
فانوس آبنوس ونوس جوانه را
از خاک
تا کرانه افلاک
پر می کشند
جانهای پاک
زین دفتر گشوده ی نسرین
اوراق یاسمین
آیینه ی سخنگوی لادن
دیوان نسترن
سحر چراغ جادوی چشمه
جنگ طلسم سنگ
کشکول لاله ، کشمکش پیچک و چنار
باری ،
جاری ست
رنگین کمان باران
رقص شگرف لاله و شبنم
بر برگ گل
عریان ترین سماع تغزل
مجموعه هزاره نه توی ارغوان
روشن ترین سواد شقایق
بیاض یاس
الماس صاف و ساده ی احساس...
حسین آهی

استاد حسین آهی و نسترن صاعدی در دفتر ماهنامه حافظ